فارغ التحصیل رشته کارگردانی تئاتر از دانشکده هنر و معماری
کارگردان، نویسنده، بازیگر، طراح صحنه و منتقد تئاتر
مدير و موسس گروه پارین
خبرنگار، مسئول صفحه، دبیر سرویس و سردبیر سرویس فرهنگی هنری روزنامه ها، نشریات و بولتن ها
مدیر روابط عمومی نهادها، سازمان ها و شرکت هاجشنواره ها، دوسالانه ها و همایش ها
مشاور روابط عمومي و اطلاع رساني
شروع فعالیت هنری
آبان سال 1376 بود که به آرزوی خودم که همان حضور در دانشگاه هنر و معماری بود نایل شدم. دو سال پیشتر به امید همین روز، تحصیلات مهندسی الکترونیک خود را نیمه کاره رها کرده و به خدمت سربازی رفته بودم و به محض پایان خدمت در دانشگاه و رشته مورد علاقه م پذیرفته شدم.
یکسال پس از شروع تحصیل جذب گروه تئاتر تجربه، یکی از گروه های حرفه ای تئاتر در آن زمانِ ایران شدم؛ مهرداد رایانی مخصوص، کیومرث مرادی، رحمان سیفی آزاد، سپیده نظری پور… از جمله هنرمندان عضو این گروه بودند. تعداد گروه هایی که منسجم و پیوسته نمایش به روی صحنه می بردند در ایران اندک بود و عضویت در یکی از این گروه ها امتیاز خوبی برای یک هنرمندِ تازه کار محسوب می شد.
سال 1378 با دوستان هم دانشگاهی(من، اشکان خطیبی، آزاده سهرابی و علی منصوری)، اثری را به روی صحنه بردیم به نام «تلفن» اثر ویلیام اینک که من در آن علاوه بر طراحی صحنه، ایفاگر نقش دوم هم بودم. چون کارگردان ما یک خانم، آزاده سهرابی بود، با شرکت در فستیوال بانوان، موفق به کسب دو جایزه از دومین فستیوال تئاتر زنان شدیم: جایزه نخست طراحی صحنه برای من و بازیگری برای اشکان خطیبی، بازیگر دیگر این نمایش.
در همان سال همراه با گروه تئاتر تجربه، نمایش «هشتمین سفر سندباد» نوشته استاد شناخته شده تئاتر ایران، بهرام بیضایی و کارگردانی کیومرث مرادی را ابتدا در جشنواره بین المللی تئاتر فجر و سپس در سالن سایه تئاتر شهر به روی صحنه بردیم که با استقبال فراوان روبرو شد. من در این نمایش دستیار اول کارگردان بودم. در این نمایش هنرمندانی حضور داشتند که در حال حاضر خود از ستونهای هنر ایران محسوب می شوند: محسن تنابنده(کارگردان و بازیگر مطرح سینمای ایران)، علی سرابی(کارگردان و بازیگر مطرح تئاتر ایران)، پیام فروتن( استادیار دانشگاه و طراح صحنه سینما و تئاتر ایران)...
سالهای بعد با همین گروه و در همین سمت، نمایشهای «افسون معبد سوخته»، «رازها و دروغها»، «درس» نوشته اوژن یونسکو(نمایشنامه خوانی)، «خواب در فنجان خالی» و «شکلک» را هم در جشنواره بین المللی فجر و هم در مجموعه تئاتر شهر به روی صحنه بردیم و از جمله گروه های فعال و پرمخاطب دوران خود محسوب می شدیم. در بین این آثار افسون معبد سوخته در جشنواره تئاتر بمبئی و دو اثر خواب در فنجان خالی و شکلک(دهمین دوره فستیوال بهاماترا،1384) در جشنواره تئاتر دهلی دعوت شد و به اجرا رفت که مورد استقبال قرار گرفت. جشنواره بهاماترا توسط دانشگاه national school dramg nsd به مدت 15 روز و با حضور نمایش آثاری از کشورهای آلمان، هلند، کره، ایران، ژاپن، لهستان و فرانسه برگزار شد. شکلک همچنین در سال 2004 در جشنواره ی بهار ایرانی فرانسه در شهر پاریس اجرا شد.
جوایزی چون:
۱۳۸۳ - جایزه بهترین نمایش خارجی در ششمین جشنواره تئاتر ملی دانشگاه تئاتر دهلی نو برای اجرای نمایش "شکلک"
۱۳۸۲ - جایزه بهترین کارگردانی برای اجرای نمایش " خواب در فنجان خالی" از جشنواره بینالمللی تئاتر فجر در سال
۱۳۸۰ - دیپلم افتخار برای اجرای نمایش "افسون معبد سوخته" در جشنواره بینالمللی رقص و تئاتر کاتاک در هندوستان
۱۳۷۹ - جایزه سوم بهترین کارگردانی برای اجرای نمایش "افسون معبد سوخته" در جشنواره بینالمللی تئاتر فجر
۱۳۷۸ - جایزه بهترین کارگردانی از نگاه منتقدان تئاتر برای اجرای نمایش هشتمین سفر سندباد در جشنواره بینالمللی تئاتر فجر
از دستاوردهای گروه ما در فستیوالهای مختلف بود.
شکلک که یکی از بهترین و پرمخاطب ترین نمایش های تاریخ تئاتر ایران محسوب می شود، بعدها به مدت 4 ماه متوالی در یکی از سالنهای تهران به روی صحنه رفت و با فروش فوق العاده مواجه شد. این نمایش نوشته دکتر نغمه ثمینی و به کارگردانی کیومرث مرادی بود که به مقایسه اتفاقات تاریخی کودتای 28 مرداد و قیام دانشجویان 18 تیر در قالبی داستانی می پرداخت و در دومین رپرتوار من مشاور کارگردان بودم. از این رپرتوار فیلم-تئاتری تهیه شد که یکی از پرفروش ترین فیلم تئاترهای ایران محسوب می شود و چندین بار تجدید انتشار شده است.
نخستین فعالیت مستقل من در تئاتر به سال 1382 و کارگردانی «متن خوانی» نمایش «آدمهای خیس» در مجموعه تئاتر شهر بر می گردد که توانست عنوان پرتماشاگرترین نمایشنامه خوانی سال را از آن خود کند. این نمایش نوشته امید سهرابی بود و هنرمندانی چون حمید مظفری، مائده طهماسبی، پانته آ بهرام، حامد بهداد و اشکان خطیبی در آن ایفای نقش می کردند.
تجربه ی بعدی من کارگردانی و اجرای نمایش «مکث» نوشته امید سهرابی در جشن هفته تئاتر ایران بود که خانه تئاتر ایران هفته سال است که هر ساله آن را برگزار می کند. در این نمایش بهنام تشکر، اشکان خطیبی و ندا مقصودی ایفای نقش می کردند.
در گام بعدی کارگردانی، نمایش پیشخدمت را در جشنواره «بزرگداشت آنتوان چخوف» سال 1384 روی صحنه بردم. متن این نمایش را امید سهرابی با ایده من و با الهام از داستان کوتاه «ریموند کارور» نوشته بود. غلامرضا طباطبایی، افسانه ماهیان، اشکان خطیبی و رضا افشار بازیگران این نمایش بودند. دیگر کارگردانانی که در این جشنواره آثار خود را به نمایش گذاشتند عبارت بودند از: آتیلا پسیانی، محمد رحمانیان، حسن معجونی و عظیم موسوی.
در سال 1390 باز هم نوشته ای از امید سهرابی با عنوان تنبیه باشکوه را در تئاتر حافظ روی صحنه بردم. طراحی صحنه این نمایش نیز به عهده خودم بود و کاوه آهن جان و فقیه سلطانی ایفاگر نقش های آن بودند. این نمایش به صورت نمادین درباره زندگی یک زوج در فضایی توتالیتر بود که نهایتا منجر به سرپیچی آنها از نظام حاکم بر آنها می شد.
سال 1392 و در تماشاخانه پارین، نمایش درباره ی ال ای، نوشته امیررضا طلاچیان را به مدت 3 ماه روی صحنه بردم. من در این اثر علاوه بر کارگردانی، بازی در یک نقش را هم به عهده داشتم. دیگر بازیگران این نمایش جوانانی بودند که از بین افراد با استعداد فعال در همان تماشاخانه به کار گرفتم. از آن بین شادی اسد پور در حال حاضر تدریس بازیگر در دانشگاه هنر را انجام می دهد و راد پورجبار نیز به بازی در نمایش های دیگر می پردازد. این نمایش درباره ایرانیان مهاجر به آمریکا و بی هویتی فرهنگی بود که گریبان آنها را گرفته بود. این نمایش حدود 70 اجرا انجام داد و مورد استقبال تماشاگران قرار گرفت.
همانطور که پیشتر عنوان کردم، در سال 1393 به عنوان مشاور کارگردان با گروه تئاتر تجربه، مجددا نمایش شکلک را در تئاتر شمس(متعلق به موسسه فرهنگی اکو) به مدت سه ماه روی صحنه بردیم که پرفروش ترین نمایش فصل نام گرفت.
ادامه فعالیت من به دلایل مختلف به عنوان مسئول روابط عمومی نمایش ها در آثاری چون «دستهای آلوده» نوشته «ژان پل سارتر» و کارگردانی مسعود موسوی، «تیولا» نوشته و کارگردانی علی عابدی، آقای «اشمیت کیه؟» نوشته «سباستین تیری» و کارگردانی سهراب سلیمی.... بود. در این میان نمایشنامه خوانی "پسر حاجی بابا جان" نوشته و کارگردانی خودم را در موسسه فرهنگی بهاران در یک اجرا به نمایش گذاشتم.
من از ابتدای شکل گیری خانه تئاتر ایران، عضو این خانه از طریق انجمن منتقدان و نویسندگان بودم و یک دوره هم به عنوان عضو هیئت مدیره این انجمن انتخاب شدم. در این میان یک بار به عنوان عضو فعال انجمن منتقدان مدال افتخار خانه تئاتر را دریافت کردم و یکبار هم در سال 1385 تقدیرنامه.
تجربه روزنامه نگاری
اواخر سال 1377، همزمان با تحصیل و فعالیت در تئاترهای روی صحنه، جذب مطبوعات و رسانه ها شدم و در بخش فرهنگی و هنری فعالیت کردم. ابتدا هفته نامه سروش که انتشارات صدا و سیمای ایران بود و سپس روزنامه ها و مجلات دیگری مثل بهار، جامعه نو، بیدار، فصلنامه هنر، گزارش فیلم…
حدود یکسال بود که در گزارش فیلم به صورت تمام وقت مشغول به کارشده بودم، ناگهان این نشریه تعطیل اعلام شد. مدیر مسئول این نشریه شهرام زرگر بود، اما همه امور آن توسط هوشنگ اسدی و نوشابه امیری هدایت و مدیریت می شد. این دو از روزنامه نگاران با سابقه کشور بودند.چند ماه بعد از بیکاری، به عنوان خبرنگار هنری نیمه وقت جذب روزنامه بین المللی خبر شدم و دو سال بعد به سمت مسئول صفحه هنری همان روزنامه منصوب شدم.
ادامه فعالیت مطبوعاتی من در آکادمی هنر ایران بود که پس از دو دوره فعالیت در نشریه داخلی این آکادمی به عنوان دبیر شورای تحریریه، سردبیر نشریه آینه خیال متعلق به همین آکادمی شدم. 12 شماره از این نشریه به سردبیری من منتشر شد اما متاسفانه به دلیل اتفاقات سیاسی در سال 1388 تعطیل شد.
در این عرصه یکبار در سال 1384 موفق به دریافت لوح تقدیر از اداره کل هنرهای نمایشی، به عنوان خبرنگار برتر سال تئاتر شدم.